«سوپرمامان بودن تنها راهی برای اذعان این است که: زنان باید همه کارها را انجام دهند و مردها میتوانند کار زیادی انجام ندهند!»
– لتی کوتین پوگربین، سردبیر موسس مجله خانم
در سال ۱۹۷۹، Charles of the Ritz یک برند زیبایی، تبلیغی تلویزیونی برای ادکلن انجلی خود منتشر کرد.
یک زن بلوند در حالی که کت و شلوار آبی روشن و سپس حولهی تنپوش هلویی و بعد از آن نیز یک لباسشب به تن دارد، فریاد میزند: من میتوانم بیکن(گوشت نمکزده و خوک) بخرم و به خانه بیاورم. آن را در تابه سرخ کنم، و هرگز، هرگز، هرگز نگذارم فراموش کنی که تو یک مردی! بعد از آن ادکلن انجلی با ۸ ساعت ماندگاری برای زنان ۲۴ ساعته! معرفی میشود و زن بلوند ادامه میدهد: من میتوانم تا ساعت ۵ عصر کار کنم و بعد در منزل مشغول مطالعه شوم و مراقب بچهها باشم و سپس نیازهای همسرم در اتاق خواب را رفع کنم!
بعد از این تبلیغ زنان دستهدسته ادکلن انجلی – و البته پیام ضمیمه شدهی آن را – خریدند.
آهنگ تبلیغ ادکلن انجلی، به خودی خود تکرار آهنگ “من یک زن هستم” پگی لی در سال 1963 است. اما با نگاهی به گذشته، به نظر میرسد که نسخهای برای «سوپرمامان بودن» نیز هست. آن زن کهنالگویی که همزمان شاغل و خانهدار است و فهرست کارهایش آشپزی، نظافت، تربیت فرزند، دریافت حقوق قابل توجه و رضایت جنسی همسرش را در بر میگیرد. – همه چیز تمیز و مرتب و سر جای خودش.
آن زن کهنالگویی که هم شاغل است و هم خانه دار و فهرست کارهای روزانهاش شامل آشپزی، نظافت، والدگری و درآمد قابل توجه است؛ اما درواقع هیچ لطفی به خانواده نمیکند!
بسیاری از زنان نسل X که برخی از آنها فرزند فعالان فمینیست دهه 1970 بودند، با این باور بزرگ شدند که: «باید کار کنند.» فعالان فمنیستی که برای حق کار زنان در خارج از خانه (و دریافت دستمزد برابر) جنگیدند، و بههمین دلیل این دقیقاً همان چیزی است که از آنها انتظار میرفت. کار کردن بهصورت تماموقت، در عین نظارت بر امور داخلی خانه. در شرایطی که حمایت بسیار اندکی از سوی قوانین موجود برای تسهیل این تغییر سریع صورت میگرفت؛ مانند یارانه مراقبت از کودک یا مرخصی با حقوق.
بسیاری از همسران و مادران در حالت عادی همهی کارها را انجام میدادند؛ اما برای بسیاری از مادران که برای اولین بار وارد محیط کار میشدند، کار کردن بار مضاعفی از مسئولیت بود که روی دوش آنها اضافه شده بود و برای آنها نقطهی رهایی بخشی نبود، همانطور که بسیاری از فمینیستها، اقتصاددانان و روزنامهنگاران نیز آن را خاطرنشان کردند.
جودی واندنبرگ دیوز، نویسنده کتاب «مادران مدرن: تاریخ آمریکا» استاد و رئیس مطالعات بخش زنان و جنسیت در دانشگاه ویسکانسین لا کراس به این نتیجه رسید که: با افزایش ساعات کار زنان در حدود دهه 1980، «مادرانگی پرتنش» نیز برای سوپرمامانها افزایش یافت.
دکتر واندنبرگ-دیوز گفت: مادرانگی پرتنش به این معنی است که باید «مواظب خوردن بیش از حد غذاهای ناسالم باشیم. اطمینان حاصل کنیم که بچهها ضد آفتاب زدهاند، مراقب آنچه در تلویزیون تماشا میکنند باشیم و حواسمان به “خطر غریبهها” باشد.» و همه این چیزها درست در لحظه ای ظاهر میشوند که زنان درگیر حرفه و شغل خود نیز هستند. همهی اینها منجر به این شد که این حس در مادران تشدید شود:
« مهم نیست به عنوان یک مادر چه کاری انجام میدهید، به هر حال کافی نیست.»
این احساس به قدری آزاردهنده بود که در سال 1984 مارجوری هانسن شاویتز اصطلاح سندروم سوپرزن را ابداع کرد. خانم شاویتز گفت: “من متوجه شدم که از نظر شغلی، برخی از زنان در صدر کار خود هستند.” اما “از نظر احساسی و شخصی، به هم ریخته اند.” او گفت، مشکل این بود که آنها سعی میکردند “همه کارها را به خوبی انجام دهند” و در واقعیت امکانپذیر نبود. برخی از مطالعات نشان داده اند که همواره توقع بیشتری از زنان سیاهپوست برای «انجام همه کارها» وجود داشته که نابرابریهای سلامتی را تشدید میکند.
در اوایل دهه 2010، مامفلوئنسرها (مادران اثرگذار) و مدیران ارشد زن شروع به توصیه به مادران کردند که چالشها را بپذیرید و بیشتر تلاش کنید! گویی دوختن لباسهای هالووین و پختن غذاهای زیبا و در عین حال ریاست بر یک امپراتوری اقتصادی هنوز هم کافی نیست!
مایکل مادویتز، اقتصاددان مرکز پیشرفت آمریکا، درباره مادران در دهه گذشته گفت: مادران کارهای با دستمزد بیشتری انجام میدهند اما به نظر نمیرسد کارهای بدوندستمزد روزمرهشان کمتر شده باشد. این یعنی در واقع، آنها کارهای بدون مزد بیشتری انجام میدهند.
لتی کاتین پوگربین، سردبیر مجله خانم و نویسنده 12 کتاب، از جمله “به دست آوردن آنچه استحقاقش را دارید”، گفت: فمینیستها از همان ابتدا کل ایده سوپرزن و سوپرمامان را زیر پا گذاشتند و آن را به زبالهدان انداختند.(1975). سوپرمامان فقط راه دیگری برای گفتن این است که زنان باید همه کارها را انجام دهند و مردها میتوانند کار خیلی زیادی انجام ندهند.» (این در حالی است که تا کنون هم بسیاری از زنان سالیان سال همهی این کارها را انجام دادهاند.) خانم پوگربین گفت: «تعریف من از سوپرمامان یک مادر مجرد است! (یعنی سوپرمامان در انجام وظایف طوری عمل میکند که گویا اصلا همسری ندارد و مجرد است! و تمام وظایف زندگی روی دوش خودش است.)
بعد از صحبتهایی که راجعبه سوپرمامان شنیده میشد، همهگیری ویروس کرونا آغاز شد که نه تنها نابرابریهای بین زن و مرد را آشکار کرد، بلکه آنها را تشدید کرد. برخی از زنان پس از سالها تلاش بیوقفه برای موفقیت، به ورطه سقوط کردند.
به گفته برخی از کارشناسان، به همان اندازه که این همهگیری برای مادران ویرانگر بوده است، احتمالا همان چیزی است که بسیاری هم منتظر آن بودهاند. زیرا ماجراهای مادران عصبانی سرتیتر خبرها میشد و دولت مجبور میشد تا سیاستهایی را برای حمایت بیشتر مادران بررسی کند.
دکتر واندنبرگ-دیوز گفت: اگر برابری جنسیتی بیشتر در خانه و کسب و کار را کانون بهبود اقتصادی خود قرار دهیم و مرزهای زندگی خانوادگی را از نو ترسیم کنیم و چهره پر ابهت و غیرممکن سوپرمامان را کنار بگذاریم، میتواند تبدیل به روزنهی امیدی در همهگیری کرونا شود.
دکتر واندنبرگ-دیوز گفت: «این لحظه ای است که ما باید جنسیت را به مکالمات خود بازگردانیم. بیایید والدین را روشن/آگاه کنیم و در مورد نابرابریهای جنسیتی و آسیب آن به دموکراسی خانواده صحبت کنیم.
خانم پورگربین گفت، آنچه بسیاری از مادران به آن نیاز دارند، یک “سوپرپدر، یا یک سوپر شریک زندگی” است. همه ما باید انرژی یکسانی برای موفقیت در یک هدف داشته باشیم. یعنی خانه باید پایگاهی هماهنگ برای برقراری عدالت و تربیت فرزند باشد.
در حالی که مردان بیشتر از گذشته در زمینه مراقبت از کودکان و کارهای خانه مشارکت میکنند، زنان هنوز 6 تا 8.5 ساعت بیشتر از مردان در هفته برای کارهای خانگی بدون مزد مانند مراقبت از کودک و نظافت وقت صرف میکنند. یا همانطور که دکتر واندنبرگ-دیوز گفت: «در خانوادهها، مردان اغلب بیشتر از پدرانشان اما کمتر از همسرانشان در کارها مشارکت میکنند.. (البته مردان کارهای مربوط به فرزندپروری متفاوتی را نسبت به همسران خود انجام میدهند: درواقع بیشتر کارهای لذت بخش و کمتر کارهای سخت!
هنگامی که مردان شروع به همکاری در مراقبت از کودک کردند، مراقبت از کودک به چند بخش تقسیم شد. بخشهای سرگرمکننده مانند بیرون رفتن و بخشهای مزاحم مانند نگهداری و مرتب کردن اسباببازیها یا پوشک کردن.
خانم پوگربین گفت: چه کسی نیم روز از کار خود برای رفتن به چکاپ سالانه نزد متخصص اطفال مرخصی میگیرد؟ چه کسی وقتی کودک مریض است در خانه میماند؟ چه کسی در نیمه شب بیدار میشود؟ من میگویم اگر دو نفر دارید که بچهها را بزرگ کنند، بپرسید چه کسی سایز کفش آنها را میداند؟ بعد میفهمید که والد اصلی کیست و آیا مسئولیتها بهطور منصفانه بین دو والد تقسیم شدهاند یا خیر؟
در فرهنگ امروز، مردان بیشتری نقش مراقبتکننده را دارند. به افراد مشهوری مانند جان لجند یا کریس پرت فکر کنید که برای پدر شدن ذوق دارند و میخواهند در زندگی فرزندانشان مشارکت داشته باشند. اما، دکتر واندنبرگ دیوز گفت، ما از کار سخت تجزیه و تحلیل وظایف و نقشهای مختلف چشم پوشی کردیم. ما هرگز واقعاً به مردان آموزش ندادهایم که چگونه میتوانند به مادران کمک کنند.
خانم پوگربین پیشنهاد میکند یکی از راههای شروع ایجاد یک خانواده عادلانهتر این است که روی یک ورقه سری قوانینی بنویسید و بعد یک خط از وسط برگه بکشید و وظایف را تقسیم کنید تا عادلانهتر باشد.
ما باید به این مقوله دقت کنیم که چگونه فرزندانمان را تربیت میکنیم؟! بخشی از وظیفهی ما به عنوان والدین این است که دخترانی با فانتزی سوپرمادر شدن یا پسرانی که انتظار دارند زنان در زندگی آنها سوپرزن باشند، تربیت نکنیم.
دکتر واندربرگ دیوز همچنین خاطرنشان میکند که برخی از سیاستها – مانند مرخصی با حقوق خانواده – میتوانند بازی را تغییر دهند.