همدردی به این معنیست که به خاطر اتفاقی که برای دیگران افتاده ناراحت باشیم.
ما اغلب زمانی که شخصی از دنیا رفته باشد با بستگان او در این مورد صحبت و با آنها احساس همدردی
می کنیم. همینطور زمانی که اتفاق بدی افتاده باشد . در این موقعیت ها معمول از عبارات «من را در غمتان
شربک بدانید« یا »شرایطتتان را درک می کنم« استفاده می کنیم.
همدردی در مفهومش بسیار به همدلی و شفقت نزدیک است.

همدردی، همدلی و شفقت

تفاوت همدردی، همدلی و شفقت در چیست؟ این واژه ها خیلی وقت ها به جای یکدیگر به کار می روند، اما
تفاوت های مهمی دارند.

چند تعریف ابتدایی
همدردی: توانایی آگاه شدن از احساسات و افکار دیگران.
همدلی: اینکه بتوانیم خود را جای دیگری بگذاریم و تجربیاتشان را به شکل فرضی تجربه کنیم.
شفقت: درک کردن رنج دیگران یا غصه خوردن برای آنها.
فرهنگ انگلیسی چیمبرز، ویرایش 1989

البته این تعاریف لزوماً به درک تفاوت این مفاهیم کمک نمی‌کنند. اما بررسی ریشه واژه ها می تواند کمک کننده
باشد.
همدردی در انگلیسی (sympathy) ریشه در کلمات یونانی syn به معنی با و pathos به معنای تأثر دارد.
شفقت در انگلیسی (compassion) ریشه در کلمات زبان لاتین com به معنی با و passus به معنی
رنج کشیدن دارد .
به عبارت دبگر واژه های همدردی و شفقت در انگلیسی دقیقاً یک ریشه مشترک دارند، اما در دو زبان مختلف.

واژۀ همدلی در انگلیسی هم از زبان یونانی آمده است: en به معنی درون و داخل و pathos هم به معنی
رنج کشیدن. بنابراین در واژه همدلی در انگلیسی درک متقابل به خاطر تجربه مشترک، بار معنایی پررنگ‌تری
دارد.

همدردی یا شفقت هر دو بار معنایی دلسوزی برای دیگری دارند . اما همدلی درک آن چیزی است که آنها
تجربه می کنند؛ به این معنا که شما خودتان را ، با تصور اینکه آن اتفاق برای شما افتاده، جای آنها بگذارید .
با این حال، همانطور که درباره شفقت توضیح داده شده، مفهوم این واژه جنبه ای عملی دارد که در رفتار ما
دیده می شود، اما در مورد همدلی و همدردی اینطور نیست.
در نتیجه می توان گفت حس شفقت معمولاً رفتار و عملی را مثل کمک مالی یا وقف کردن زمان در پی دارد.
از طرف دیگر همدردی اغلب در عمل ابراز حس هم نوعی یا دلسوزی است.

انگیزه‌های همدردی

وقتی می توانیم بگوییم یک شخص نسبت به شخص دیگر احساس همدردی دارد که چند ویژگی در آن
مشهود باشد:

  • شما باید به شخص دیگر توجه نشان دهید
    اگر توجه ما معطوف به چیز دیگری باشد، در نهایت احساس همدردی ما را نسبت به دیگران خدشه‌دار
    می‌کند.
  • شخص دیگر باید به نوعی نیازمند به نظر بیاید.
    برداشت و تلقی ما از میزان نیازمندی دیگران، میزان همدردیمان را نسبت به آنها مشخص می کند. به عنوان
    مثال، ما نسبت به فردی که زانویش خراش برداشته، در مقایسه با شخصی که پایش شکسته همدردی کمتری
    نشان می دهیم.
    احتمال بیشتری وجود دارد که ما با فردی همدردی کنیم که ظاهراً هیچ نقشی در مصیبتی که به آن
    گرفتار شده نداشته است.
    ما نسبت به بچه‌ای که هنگام دویدن به سمت پدر و مادرش زمین می خورد احساس همدردی و دلسوزی
    بیشتری داریم تا بچه ای که به حرف پدر و مادرش گوش نداده و کاری کرده که باعث زمین خوردنش شده.

علاوه بر این شرایط خاص دیگری هم وجود دارند که احتمالاًً می توانند بر میزان همدردی ما تأثیرگذار باشند.
به طور کلی ما با شخصی که از لحاظ جغرافیایی به ما نزدیک تر است احساس همدردی بیشتری داریم تا
کسی که در کشوری دور نسبت به ما زندگی می کند. به این عامل نزدیکی مکانی گفته می شود.
از طرفی ما نسبت به افرادی که بیشتر شبیه ما هستند همدردی بیشتری داریم؛ به این عامل نزدیکی اجتماعی
گفته می شود.
علاوه بر این اگر ما شخصاً موقعیت مشابهی را تجربه کرده باشیم و با سختی آن در واقعیت مواجه شده باشیم،
احتمال بیشتری وجود دارد که با طرف مقابل همدردی کنیم. با این حال تجربه دائم یک موقعیت مشابه یا
یکسان باعث کمرنگ شدن حس همدردی می شود.

به عنوان مثال، اولین باری که خبر یک زلزله را می شنویم یا تصاویر آن را می بینیم، ممکن است به این فکر
بیفتیم که برای کاهش مصائب مردم زلزله زده به آنها کمک مالی کنیم. اما اگر چند روز بعد خبر زلزلۀ دیگری
را در جای دیگری بشنویم، ممکن است احساس همدری و دلسوزی ما کمرنگ شود؛ به این حالت خستگی
از دلسوزی گفته می شود.

ابراز همدردی

از آنجا که همدردی همیشه با اتفاقات بد ، مثل درگذشت اعضای خانواده، در ارتباط است، ابراز این احساس
نسبت به دیگران غالباً رفتار بجایی شمرده می شود.
با اینکه ممکن است این کار جزء آداب و تشریفات به حساب بیاید، اما مقصود از این کار کمک به دیگران
برای تسلی آنهاست؛ اینکه به دیگران نشان دهیم که درک می کنیم آنها روزهای سختی را می گذرانند و ممکن
است به کمک دیگران احتیاج داشته باشند.

همدردی را می توان به شکل کلامی یا غیرکلامی ابراز کرد.
مثال های ابراز کلامی همدردی:

  • صحبت کردن با یک شخص و ابراز تأسف نسبت به شرایط
  • ارسال کارت تسلیت برای شخص سوگوار

مثال های ابراز غیرکلامی همدردی:

  • در مراسم ختم دست نوازش بر شانۀ فرد سوگوار گذاشتن
  • اینکه موقعی که دیگران دربارۀ اتفاق بدی که برایشان افتاده به ما می گویند، دست بر بازویشان بگذاریم.
  • صحبت کردن با لحنی آرام هنگام ارتباط با دیگران

ابراز همدردی به نحوی شایسته- تئوری حلقه

چند سال پیش، روانشناسی به نام سوزان سیلک به همراه فردی دیگر به نام بری گودمن طرح نمودار ساده‌ای
را ارائه کردند که به افراد کمک می‌کرد چطور به شکلی مناسب با سوگ از دست دادن عزیزانشان، مشقت‌ها
و مشکلات زندگی خودشان و دیگران مواجه شوند. آنها اسم این نمودار را تئوری حلقه گذاشتند.
ایدۀ کلی ساده است: مجموعه ای از دایره های متحدالمرکز را در نظر بگیرید. در دایره مرکزی شخص یا
اشخاصی قرار می‌گیرند که به خاطر اتفاق یا شرایط بد به شکل مستقیم دچار ضربۀ روحی شده‌اند. در دایرۀ
بعدی خانواده و نردیکترین دوستان آنها قرار خواهند داشت. بیرون از این دایره ها اقوام و سایر دوستان قرار می گیرند، بعد از آن، آشنایان . و به همین ترتیب تا آخر. شما می توانید در نمودارتان هر تعداد دایره که الزم
است داشته باشید.
فردی که در مرکز دایره قرار دارد می تواند چیزی که مایل است را به هر کسی بگوید. می تواند در هر زمانی و
به هر شکلی ابراز احساسات کنند. اما افرادی که در بیرون این دایره ها قرار می گیرند، تنها می توانند نسبت به
افراد در دایره های بیرونی ابراز احساسات کنند. افراد حلقه های بیرونی باید نسبت به افراد داخل حلقه‌های
درونی ابراز همدردی کنند و مایۀ تسلی و دلداری آنها باشند.
قاعده ساده است: از بیرون به درون : تسلی و دلداری. از درون به بیرون : ابراز احساسات و برون ریزی.
اگر از این قاعده پیروی کنید ، می توانید به شکل مؤثری با دیگران ابراز همدردی کنید و همچنین به شکلی
مناسب احساسات تان را به افرادی که بهتر از بقیه می توانند به شما کمک کنند ابراز کنید.همدردی احساسی ذاتی است، اما از طرفی یاد گرفتنی هم هست.

همدردی احساسی ذاتی است، اما از طرفی آموختنی نیز هست.

کودکانی که به دوازده ماهگی می رسند در بررسی ها نشان داده اند توانایی ابراز همدردی را دارند. به عنوان
مثال بدون اینکه پدر و مادرشان از آنها بخواهند، اسباببازیشان را به آنها می دهند یا زمانی که کودک دیگری
گریه می کند، آنها هم گریه می کنند. اینها نمونه هایی بسیار ساده از واکنش های از روی همدردی هستند. برخی
از کودکان ذاتاً اجتماعی‌تر هستند و سطح همدردی بالاتری دارند.
با این حال کودکان در فرایند رشد و یادگیری شان، با یادگرفتن از پدر و مادر و سایر افراد پیرامون شان توانایی
احساس همدردی را هم به مرور به دست می آورند. با اینکه نوجوانان معمولاً با بروز رفتارهای خودخواهانه
توصیف می شوند، اما به نظر می آید توانایی ابراز همدردی در مراحل کودکی و نوجوانی و احتمالاً در بزرگسالی
همچنان رشد پیدا می کند.

این گزاره‌ها به این معنی هستند که برای شما حتی عنوان یک فرد بزرگسال امکان پذیر است که توانایی
احساس و ابراز همدردی را در درون خود تقویت کنید.

منبع: skillsyouneed

AAA

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *