این پست ترجمهای است از مقالۀ: «Signs of High Emotional Intelligence» که در سال 2018 در وبسایت Inc منتشر شده است.
میخواهید بدانید بهرهوری از هوش هیجانی در زندگی روزمره چه نمودی دارد؟ در اینجا به ۱۳ نمونه از آن اشاره میکنیم.
در سال ۱۹۹۵ دنیل گُلمن، روانشناس و نویسندهی مقالات علمی، کتابی منتشر کرد که در آن مفهوم نوظهور هوش هیجانی را به اکثریت جهانیان معرفی کرد. این ایده- که توانایی درک و مدیریت عواطف شانس موفقیت را بسیار بالا میبرد- بسرعت همهگیر شد و طرز فکر مردم را نسبت به عواطف و رفتار انسانی تغییر داد.
اما نمود هوش هیجانی در زندگی روزمره به چه صورت است؟
طی دو سال گذشته، نویسندهی این مقاله حین تحقیق برای کتاب جدیدش این پرسش را بارها و بارها وارسی کرد. با این کار، او اعمالی را شناسایی کرد که نمایانگر چگونگی ظهور هوش هیجانی در دنیای واقعی هستند.
۱۳ نمونه از این اعمال عبارتند از:
1. شما به عواطف فکر میکنید.
هوش هیجانی با آنچه خودآگاهی و آگاهی اجتماعی نامیده شده آغاز میشود؛ توانایی درک عواطف (و تاثیر آنها) در خود و دیگران.
آن آگاهی با تفکر کردن آغاز میشود. پرسشهایی برایتان مطرح میشوند:
- نقاط قوت عاطفی من چیست؟ نقاط ضعف من چیست؟
- حالات روحی فعلی من، چطور بر افکار و تصمیمگیری من تاثیر میگذارند؟
- در اعماق وجود ما چه چیزی رخ میدهد که آنچه میگوییم و انجام میدهیم را تحت تاثیر قرار میدهد؟
پرسشی عمیق اینچنینی، بصیرتی را به ارمغان میآورند که میتوانید به نفع خودتان از آن بهره ببرید.
2. درنگ میکنید.
درنگ به سادگی یک لحظه صبر کردن و تفکر است، پیش از آنکه حرفی بزنید یا عملی بکنید. (شاید به حرف آسان بنظر برسد، عمل کردن به آن دشوار است.) این درنگ میتواند شما را از تجربهی لحظات خجالتآور نجات دهد یا جلوی پذیرش مسئولیتی زود هنگام را بگیرد.
به بیان دیگر، درنگ کردن به شما کمک میکند از اتخاذ تصمیمی دائمی، بر اساس احساسات لحظهای، بپرهیزید.
3. تلاش میکنید افکارتان را کنترل کنید.
شما کنترل چندانی روی عواطفی که در لحظه تجربه میکنید ندارید. اما میتوانید واکنش خودتان به آن عواطف را کنترل کنید -و این کار با متمرکز کردن افکار ممکن میشود. (به قول معروف: نمیتوانی مانع نشستن پرنده روی شانهات بشوی، اما میتوانی مانع از لانه کردن او بشوی.)
با تلاش برای کنترل کردن افکار، از گیر افتادن در قید و بند عواطف ممانعت کرده و به خودتان اجازه میدهید در توازن با اهداف و ارزشهای خود زندگی کنید.
4. از انتقاد بهرهی مثبت میبرید.
هیچکس از بازخورد منفی استقبال نمیکند. اما شما میدانید که انتقاد به شما شانسی برای یادگیری میدهد، حتی اگر به شیرینی بیان نشده باشد. و حتی اگر این انتقاد بیاساس باشد، به شما نشان می دهد دیگران چه فکری میکنند.
زمانی که بازخورد منفی دریافت میکنید، عواطفتان را وارسی کرده و از خودتان میپرسید: این چطور میتواند مرا به آدم بهتری تبدیل کند؟
5. از خودتان صداقت نشان میدهید.
صداقت به این معنا نیست که همیشه و به همه کس، همه چیز را در مورد خودتان بگویید. بلکه بدان معناست که حرف دلتان را میزنید، به حرفی که میزنید پایبند هستید و مهمتر از همه از اصول و ارزشهای خودتان دست نمیکشید.
میدانید که همه قدردان صداقت شما در بیان عواطف و افکارتان نیستند. اما کسی که برایتان اهمیت دارد، قدردان شما خواهد بود.
6. همدلی نشان میدهید.
توانایی همدلی کردن، که شامل درک افکار و احساسات دیگران است، به شما کمک میکند با دیگران ارتباط برقرار کنید. به جای آنکه دیگران را قضاوت کنید یا به آنها برچسب بزنید، تلاش میکنید مسائل را از زاویهی دید آنها ببینید.
همدلی کردن به معنای آن نیست که با دیدگاه طرف مقابل موافقت کنید. بلکه تلاش برای درک اوست -که به شما کمک میکند روابطی عمیقتر و پیوستهتر بسازید.
7. از دیگران تمجید میکنید.
همهی انسانها به تصدیق و قدردانی نیاز دارند. زمانی که دیگران را تایید میکنید، این نیاز را در آنها ارضاء میکنید که باعث شکلگیری اعتماد میشود.
همهی اینها زمانی آغاز میشود که روی خوبیهای دیگران تمرکز میکنید. سپس، با بیان دقیقتر آنچه در مورد آنها میپسندید آنها را تشویق میکنید به نسخهی بهتری از خودشان تبدیل شوند.
8. بازخورد سازنده ارائه میدهید.
بازخورد منفی پتانسیل بالایی در لطمه زدن به احساسات دیگران دارد. با درک این مهم، از انتقاد بعنوان بازخورد سازنده دوری میجویید تا طرف مقابل حرف شما را کمککننده، و نه آسیبزننده، بداند.
9. عذرخواهی میکنید.
ابراز پشیمانی، سرسختی و جرأت زیادی میطلبد. اما بیان آن نشاندهندهی فروتنی است؛ خصیصهای که بطور ذاتی دیگران ر به شما جذب میکند.
هوش هیجانی به شما کمک می کند درک کنید که عذرخواهی کردن همیشه به این معنا نیست که شما اشتباه کردید. اما نشان میدهد که ارزش رابطه برایتان بیشتر از غرورتان است.
10. میبخشید و فراموش میکنید.
چسبیدن به رنجشهای قدیمی مانند رها کردن چاقو در زخم است؛ در حالی که شخص متخلف به زندگی خودش میرسد، شما شانس بهبودی را از خودتان سلب میکنید.
زمانی که میبخشید و فراموش میکنید، به دیگران اجازه نمیدهید عواطف شما را بازیچه قرار دهند -و به خودتان اجازه میدهید عبور کنید و به جلو پیش بروید.
11. پای تعهدات خود میمانید.
امروزه چیز عجیبی نیست اگر هر کس هر زمان که دلش خواست زیر قولی بزند یا عهدی را بشکند. البته آسیبی که سینما نرفتن با یک دوست به او میزند بسیار کمتر از شکستن قولی که به فرزندتان دادهاید یا فراموش کردن یک ضرب الاجل کاری مهم است.
اما زمانی که عادت کنید پای قول و قرارهایتان بمانید -چه کوچک و چه بزرگ- به اعتبار و قابل اعتماد بودن شهرت پیدا خواهید کرد.
12. به دیگران کمک میکنید.
یکی از بهترین راهها برای اثرگذاری مثبت بر عواطف دیگران، کمک کردن به آنهاست.
بیشتر افراد به دانشگاهی که از آن فارغ التحصیل شدید، یا موفقیتهایی که به دست آوردهاید، اهمیتی نمیدهند. اما ساعتهایی که خودخواسته به آنها اختصاص دادید تا به حرفهایشان گوش کنید یا کمکی بکنید چطور؟ تمایلی که به کمک کردن به آنها یا کار کردن در کنار آنها نشان دادید چطور؟
اعمال اینچنینی باعث شکلگیری اعتماد شده و الهامبخش دیگران میشود تا در زمان نیاز مثل شما عمل کنند.
13. خودتان را از آسیب عاطفی در امان نگه می دارید.
شما میدانید که هوش هیجانی طرف تاریکی هم دارد -برای مثال زمانی که افراد تلاش میکنند برای رسیدگی به یکی از خواسته های خودشان، یا هر دلیل خودخواهانهی دیگری، عواطف دیگران را دستکاری کنند.
به همین خاطر است شما به رشد دادن هوش هیجانی خود ادامه میدهید -تا از خودتان در برابر دیگران مراقبت کنید.m
منبع: Inc