با تغییر سبک زندگی‌ها و گسترش دنیای مدرن، افسردگی و مشکلات روانی بیش از پیش رواج یافته و نیاز مردم به روانشناس و روانپزشک بشدت افزایش پیدا کرده است. تفاوت روانشناسی و روانپزشکی در نوع و عملکرد آن‌ها در درمان بیماران این حوزه است. از این رو باید هر کدام از آن‌ها را به صورت اساسی شناخت و متوجه شد که هر کدام در چه حوزه‌ای تخصص دارند. هدف ما در این مقاله آشنا کردن شما با تفاوت روانشناسی و روانپزشکی است.

روانشناس کیست؟

روانشناس فردی است که تنها در رشته روانشناسی تحصیل کرده است و پزشک نیست. یک روانشناس می‌تواند پس از گرفتن مدرک لیسانس یا ادامه تحصیل در مقطع ارشد و دکتری، مطب داشته باشد و شروع به کار کند. هم می‌تواند ابتدا در رشته‌های دیگر فوق دیپلم یا لیسانس بگیرد و سپس مشغول به ادامه تحصیل در رشته روانشناسی شود. این یعنی کسی که روانشناس است قطعاً فقط در رشته روانشناسی تحصیل نکرده است و ممکن است در رشته‌های دیگر همچون مهندسی، زبان انگلیسی، پرستاری و… نیز تحصیلات داشته باشد.

یک روانشناس صرفاً از راه گفتار درمانی و بدون استفاده از دارو به درمان مراجعین می‌پردازد. کارهایی همچون مشاوره، زوج درمانی یا خانواده درمانی بر عهده روانشناس است. برخی از افراد بر اساس باور غلط و جا افتاده در اذهان عمومی، تصور می‌کنند که می‌توانند از راه خواندن کتاب‌های روانشناسی به این علم برسند. اما این باور اشتباه است. زیرا کسی که در رشته روانشناسی تحصیل می‌کند با تمام قضایا و چم و خم این رشته آشنا می‌شود که قطعا و صرفاً از راه کتاب‌های روانشناسی حاصل نمی‌شود. درست است کتاب خواندن بسیار مفید است، اما اگر دچار مشکل روانی‌‌ هستید که لازم دارید با کسی صحبت کنید، روانشناس بهترین گزینه است.

بنابراین یکی از مهم‌ترین دلایلی که فرد باید به روانشناس مراجعه کند، روان درمانی است. روان درمانی نیاز به دارو ندارد و می‌توان از راه گفتگو و مشورت درمانی، راه‌حل را یافت. بنابراین اصلی‌ترین تفاوت روانشناسی و روانپزشکی همین است. چون یک روانشناس در حوزه تجویز دارو دست باز ندارد و این ناشی از عدم آگاهی در ارتباط با حوزه فیزیولوژی تخصصی است. گرچه هر دو در یک امر یعنی کشف موضوع اختلال روانی مشترک‌اند، اما طریق درمان هر یک متفاوت است.

روانپزشک کیست؟

یک روانپزشک همانطور که از نامش پیداست، ابتدا تحصیلات خود را در پزشکی عمومی گذرانده است. پس از گذراندن این دوره، یک دوره چهار ساله نیز به صورت جداگانه نسبت به دریافت تخصص در حوزه روانپزشکی طی نموده است. حال این تخصص ممکن است در دانشگاه، بیمارستان، کلینیک یا مراکز درمانی بوده باشد. مدت دریافت این تخصص در کشورهای مختلف دنیا متفاوت است. بعنوان مثال در کشور آلمان، برای گرفتن تخصص در حوزه روانپزشکی شش سال وقت لازم است.

بنابراین می‌توان گفت یک روانپزشک علاوه بر اینکه مسائل روانی را کنکاش می‌کند و نسبت به درمان آن می‌پردازد، در بخش درمان جسمانی بیمار نیز توانایی دارد. در حقیقت تفاوت روانشناسی و روانپزشکی همین موضوع است. به همین دلیل روانپزشک برای درمان اساسی بیمار، پس از اینکه دلیل حال روحی او را کشف کرد، می‌تواند از تجویز دارو نیز استفاده کند. او معتقد است که جسم و روح بر یکدیگر تاثیرگذار هستند و فقط درمان یکی از آن‌ها مشکل را حل نمی‌کند و باید همزمان هر دو را با هم حل کرد. روانشناس حتی اگر دکترای بخش بالینی را هم داشته باشد، قادر به تجویز دارو نیست. یعنی مجوز این کار را ندارد. دلیل آن هم کاملا آشکار است، زیرا روانشناس در دانشگاه پزشکی تحصیلات نداشته است.

روانپزشک قادر به درمان چه بیماری‌ هایی است؟ آیا روانشناس نیز این توانایی‌ها را دارد؟

یک روانپزشک خوب پس از اینکه به صحبت‌های بیمار خود گوش می‌دهد به راحتی می‌تواند نوع اختلال روانی آن را تشخیص دهد. بنابراین توانایی درمان دسته زیادی از بیماری‌های روانی را دارد. بیماری‌هایی همچون افسردگی، مازوخیسم، اختلال دو قطبی، اختلال شخصیت مرزی، اضطراب، اختلالات خوردن، وسواسی اجباری، توهمات، اختلالات ایجاد شده پس از حادثه، بی‌خوابی و مشکلات خواب، خودکشی و…

افسردگی

افسردگی نوعی اختلال است که از روی رفتار و اخلاق فرد قابل تشخیص است. این بیماری با احساس غم، از دست دادن یا خشم همراه است. فردی که افسرده است از چنان اعتماد به نفس پایینی برخوردار است که خود را بی‌ارزش می‌داند و از خود متنفر است. چنین حسی به مرور زمان باعث تاثیر در روابط اجتماعی وی می‌شود. همچنین مشکلاتی همانند آسم، بیماری‌های قلبی عروقی، آرتروز، چاقی، دیابت با گذشت زمان پدیدار می‌شوند. روانپزشک با کشف این اختلال نسبت به درمان همزمان روان و جسم شخص می‌پردازد. چون از تاثیر افسردگی بر اعضای بدن کاملا آگاه است.

کتاب چرا تا به حال کسی اینها را به من نگفته بود، نوشته جورلی اسمیت، جزء کتاب‌هایی است که بشدت کمک ‌کننده حال شما خواهد بود. اگر افکار خودکشی دائم به سراغ شما می‌آیند، حتما باید به روانپزشک مراجعه کنید و در کنار گذراندن پروسه درمان، از این کتاب غافل نشوید.

اختلال دوقطبی

همانطور که از نام این اختلال پیداست، فرد دارای دو شخصیت کاملا مجزا از هم است. به اینصورت که دائما خلق‌وخوی فرد از حالت کاملا هیجانی به حالت کاملا ناراحت تغییر می‌کند. این تغییر حالت بشدت روی انرژی، خواب، قضاوت گری، فعالیت، توانایی فکر کردن و رفتار فرد تاثیر گذار است. در اکثر مواقع این اختلال توسط دارو حل می‌شود.

اضطراب

داشتن اضطراب در موقعیت‌های حساس زندگی، کاملا طبیعی است. اما اگر این حس همیشه و حتی در حالت عادی همراه شما باشد، متاسفانه شما مبتلا به این مشکل روانی هستید. در این اختلال، شخص مضطرب همیشه ترس و نگرانی شدید دارد و چنان این ترس زیاد است که باعث تاثیر بر بخش‌های مختلف بدن همچون ضربان قلب، افزایش فشار خون و گاه کاهش فشار خون می‌شود. یک روانپزشک خوب با تجویز دارو توان درمان یا کاهش شدّت این بیماری را دارد.

اختلال شخصیت مرزی

بیماران مبتلا به شخصیت مرزی، نوعی بی‌ثباتی در رفتار و اخلاق خود دارند. ترس شدید نسبت به رها شدن و تنهایی در این افراد بسیار بالاست. اما بخاطر عصبانیت شدید و شخصیت‌های متفاوتی که از خود بروز می‌دهند، دائماً افراد اطراف را از خود دور می‌کنند. اغلب در سن بزرگسالی این بیماری هویدا می‌شود اما با گذر زمان و افزایش سن، ممکن است بهبود پیدا کند.

اختلال وسواسی اجباری

این بیماری که به OCD نیز معروف است، به صورت تکرار رفتارهایی از روی ترس خود را بروز می‌دهد. به این شکل که فرد خود را موظف می‌داند، برخی از رفتارها را از روی ترس تکرار کند تا روان او به آرامش برسد و اگر آن‌ها را تکرار نکند، همیشه ناراحت و مضطرب است. بعنوان مثال فردی که وسواس شستشو دارد، همیشه فکر می‌کند که دست‌هایش آلوده است، از این رو مرتبا دست‌های خود را می‌شوید. گاهی اوقات این کار را تا حدی انجام می‌دهد که دست‌هایش زخم شوند.

استرس پس از حادثه

این اختلال که به PTSD نیز مشهور است، پس از تجربه یک اتفاق وحشتناک ایجاد می‌گردد. گاه ممکن است فرد از دور شاهد یک اتفاق باشد و حتی آن را تجربه نکرده باشد، اما مبتلا به این اختلال شود. در این بیماری افکاری غیرقابل کنترل دائماً به سراغ وی می‌آیند و باعث ناراحتی او می‌شوند. کسی که پس از حوادث تلخ و با گذشت ماه‌ها یا سال‌ها پس از حادثه چنین حالت‌هایی دارد، احتمال زیاد مبتلا به این اختلال است.

افکار خودکشی

فکر خودکشی به دو دسته طبقه‌بندی می‌شود. در حالت اول فرد برای خودکشی کاملا برنامه‌ریزی می‌کند و می‌داند چه کند. در حالت دوم با خود می‌اندیشند که لیاقت این زندگی را ندارد. در این شرایط فرد با انجام کارهایی مانند رفتن به مسافرت یا جای امن، ترک یک عادت بد و… می‌تواند از شر خودکشی رها شود. بهترین اقدام پس از اینکه چنین افکاری به سراغ شما آمد، مراجعه به روانپزشک است. یک روانشناس خوب نیز قادر به کنترل افکار چنین افرادی است، زیرا اگر فرد در مراحل ابتدایی باشد، بدون دارو می‌توان مشکل او را حل کرد. بنابراین تفاوت روانشناسی و روانپزشکی در این است که، اکثر اختلال‌های روانی پس از پیشرفت، حتما باید توسط روانپزشک و با تجویز دارو درمان شوند.

طیف وسیعی از بیماری‌های روانی دیگر،  توسط یک روانپزشک قابل درمان هستند. بهترین کار افزایش اطلاعات و آگاهی در خصوص جلوگیری از ابتلا به چنین اختلال‌هایی است. این آگاهی با خواندن کتاب‌های روانشناسی حاصل می‌شود. سپس اگر احساس کردید رفتاری یا احساسی شما را آزار می‌دهد که در بین این دسته از بیماری‌ها قرار دارد، حتما لازم است که به روانپزشک مراجعه کنید. در خصوص اینکه آیا روانشناس نیز قادر به درمان چنین بیماری‌هایی است یا خیر؟ باید بگوییم بستگی به مرحله ابتلا شما به اختلال دارد. همچنین اگر احساس می‌کنید که بیماری روانی به وجود آمده، در وضعیت جسمانی شما تاثیر گذار است، پس روانشناس به تنهایی کارساز نیست. اما اکثریت مشکلاتی را که نام بردیم، توسط مشاوره و روانشناس قابل حل است. بستگی به اراده و وضعیت شما دارد.

سخن پایانی

تفاوت روانشناسی و روانپزشکی همانطور که شرح دادیم، کاملا عیان است. نتیجه‌گیری که می‌توانیم داشته باشیم این است که اگر شما در مراحل ابتدایی ابتلا به اختلالی هستید، حتما نسبت به درمان اقدام کنید قبل از اینکه وضعیت حاد شود. برای این کار روانشناس بهترین گزینه است. اما اگر منتظر ماندید و کار از کار گذشت و دیگر با روانشناس مشکل شما حل نشد، طوری که بر روی جسم شما تاثیر گذاشت، لازم است حتما به روانپزشک مراجعه کنید.

AAA

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *